شمال
خط سبزرنگی را در نظر بگیرید که زیر دریاچهی بزرگ خزر کشیده باشند. خطی که از سبز پررنگ و تیره در جنوب غرب این دریا، آرام آرام و باحوصله به سبز کمرنگی در شرقترین قسمت جنوب آن تبدیل میشود. این خط شمال است. که با این که سه استان متفاوت در این طیف سبز حضور دارند، اما از آنجا که همگی در همین طیف زمین را چنگ زدهاند، اغلب هر سه را به نام شمال خطاب میکنیم. این طیف سبز رنگ تنها در ترکیبش با سفیدی نیست که تغییر میکند، از غرب اگر شروع کنم از گیلان شروع میشود، رشت پرباران و مقر اولین کافههای ایران، جنگلهایی که از کوهها بالا رفتهاند و به آسمان رسیدهاند و در ابرها گم شدهاند، زبان گیلکی که طعم شور دریا را دارد و نمکین است، صنایع دستی وابسته به چوب و درختان قطور و سبز، مه غلیظی که اعجاب جنگل را بیشتر میکند و سرمایی که رگههایش را از اردبیل میگیرد، جلگههای سبز و حیرتانگیز که بیش از ۴۰ رودخانه اطرافش را پوشانده، و میرزاقاسمی و باقالیقاتق و ترشیتره و بینهایت غذای لذیذ دیگر که کمتر کسی را دیدهام که دوست نداشته باشد، کمکم این جلگههای پررنگ و مرطوب با رودهایش، غذاهایش، مردمان بور و چشمرنگیاش، کوهها و مههایش میرود به مازندران، به وسط آنچه ما شمال مینامیم، به جایی که دریا بیشتر از شرق و غرب این خط سبز رنگ در زندگی مردم اثر دارد. ترکیب ارتفاع و فروتنی، دماوند و دریا، این منطقه بام ایران است انگار. بوی مرکبات، جادهی هراز و پل باشکوه سوادکوه، افسانه طالبی که سر به بیابان گذاشت و زهرهای که در جستوجوی او با باد و آب و ماهی و خاک به گفتوگو نشست تا بلکه نشانی از او بیاید، رسوم مردم این خطه که انگار همیشه حزنی در گلویشان است، دریا خیلیها را میبرد انگار. بوی مزارع چای و برنج، که هوش از سرم آدم میبرد. تمام اینها و فریادهای نیمای بزرگ که آی آدمها! تمام اینها مازندران را ساخته، مازندرانی که از باران و سبزیاش کم میکند تا برود و حل شود در مرز استان گلستان. مهد تمدنی هفت هزارساله که در بخش اساطیری شاهنامه هم از آن سخن رفته است. تاریخ نمیتواند تاشی از جنگ نداشته باشد، خاطرات این تمدن هم جدای از جنگ نیست، سد سکندر که بعد از دیوارچین بزرگترین دیوار دفاعی جهان است گواه همین امر است، و نوای محزون عاشیقها مهر تأییدی دیگر. گلستان تاریخ طولانی دارد، جنگلهای بکر و دریا دارد، کوه دارد، جزیرهی عجیب عاشوراده دارد، حلوای آماج دارد، ابریشم دارد، موسیقی ترکمنی دارد و با ترکیب کردن سبزی مفرط مناطق غرب خود با سفیدی، میرود که با خراسان نزدیک شود. درنهایت این سه استان با این همه تفاوت برای مایی که ساکنش نیستیم همیشه یک مکان است: شمال. انگار تقسیمات عرضی کشور در این خط سبز خیلی با صبوری و آرام آرام کار خودش را میکند. آن همه جنگل و دریا انگار نمیگذارند مرزها دیده شوند، انگار شمال همیشه شمال است.