دغدغه‌های مشترک و همسویی اهداف، همیشه به عنوان یک عامل مهم برای یکپارچگی و پیوند بین افراد تلقی شده است چرا که انرژی و انگیزه را به توان می‌رساند تا مسیر پیش رو، سریع‌تر و سهل‌تر سپری شود. امروز، اهداف مشترک، شد قدم اول همراهی‌ جاباما و دهگردی در مسیر رسیدن به چشم‌انداز مشترک.


مدت‌هاست واژه‌گان زیادی وارد دایره لغات روزمره ما شده و گوش‌هایمان به شنیدن آن‌ها عادت کرده است. واژ‌ه‌هایی که شاید تا چندسال پیش بسیار بیگانه به نظر می‌‌رسید و اگر جایی آن‌ها‌ را می‌خواندیم یا می‌شنیدیم بعد از مکثی کوتاه از خودمان یا گوینده می‌پرسیدیم، یعنی چه؟


یکی از این کلمات اکوتوریسم است. امروز کمتر کسی است که با این واژه و یا معادل فارسی آن یعنی طبیعت‌گردی آشنا نباشد. اما خب این آشنایی برای اغلب ما در حد همین برگردان فارسی است.


در این حد که ما طبیعت را دوست داریم، سفر را هم دوست داریم، پس سفر به طبیعت در دسته موردعلاقه‌هایمان قرار می‌گیرد. پس ما یک اکوتوریست هستیم.


بعد با یک لبخند برگوشه لب دوباره این واژه را در ذهن تکرارمی‌کنیم و خیلی خوشمان می‌آید.


واقعیت اینجاست که اغلب‌ دوست‌ داشتنمان یک طرفه‌ است و یادمان رفته که این آغوش سبز نیاز به مراقبت دارد وگرنه زرد می‌شود و دیگر رمقی برایش نمی‌ماند. البته شاید برای ما تاب بیاورد اما برای فرزندانمان؟ بعید بدانم.


از سویی دیگر، لازم است تا از خود بپرسیم آیا به عنوان یک گردشگر علاقه‌مند به طبیعت، به تمام نقاط بکر و جذاب به یک اندازه توجه کرده‌ایم؟ آیا سهمی که مردم بومی چابهار از توریسم برده‌اند به اندازه شمال و شیراز و یزد و مشهد بوده است؟ آیا مردم پلدشت و جلفا و گچان هم آن‌طور که شایسته است توجه دیده‌اند از توریسم و گردشگری؟


توزیع یکسان گردشگری و بهره‌بری از توریسم در نقطه نقطه ایران چیزی است که ما به دنبال آن بودیم و هستیم.




دهگردی


یک بازی برد-برد، اما «برای همه»


جاباما از لحظه‌ای که به یاد دارم یک آرمان جذاب داشت، یعنی خلق ثروت و حفظ چرخه مالی در مناطق بکر از طریق گردشگری و می‌خواست شرایطی را بسازد که سفر به یک بازی برد-برد «برای همه» تبدیل شود.


تاکیدم بر «برای همه» به این دلیل است که توریسم و گردشگری همین الان هم برد-برد است. منِ مسافر از سفر لذت می‌برم و میزبانم از میزبانی لذت می‌برد و در کنار آن امرارمعاش می‌کند و حال هردوی ما خوب است.


اما آیا امروز این امکان برای همه وجود دارد؟ قطعا نه. اگر از صد نفر بپرسید که اصفهان و شیراز و یزد و جنگل ابر شاهرود را دیده‌اید، احتمال اینکه ۸۰ درصد آن‌ها پاسخ مثبت بدهند بسیار زیاد است.


اما اگر بپرسید آیا تجربه خوردن نان محلی با شیرتازه در روستایی از توابع ایلام را داشته‌اید چه؟ چرا سختش کنیم؟ بپرسیم آیا روستایی در توابع ایلام را دیده‌اید چه؟ اصلا بپرسیم آیا ایلام را دیده‌اید چه؟


تعداد افرادی که پاسخ مثبت می‌دهند به طرز قابل ملاحظه‌ای کمتر است. در حالی که ایلام به شکلی وصف‌ناپذیر زیباست و طبیعتش، صنایع دستی‌اش و مردمانش بی‌اندازه منحصر به فرد. پس چرا انقدر مهجور مانده؟ آن‌هم در شرایطی که اکثر افراد بسیار مشتاقند به دیدن آن. پس چرا هنوز نرفته‌اند و ندیده‌اند؟ حتی سفر به این مناطق از منظر هزینه‎ هم بسیار مقرون به صرفه‌تر است.


نه تنها ایلام، که بی‌شمار شهر و روستا با طبیعتی بکر و دست‌نخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب ایران.


حقیقت این است که تعریف و تمجید از زیبایی‌های این مناطق برای ترغیب افراد به طبیعت‌گردی و سفر به کمترشناخته‌شده‌ها کافی نیست. سفر رفتن نیازمند بسترسازی مناسب است. باید مقصد را بشناسی، راه و روش سفر را بدانی و جایی برای اقامت پیدا کنی، تازه وقتی سفرت آغاز شد آگاه باشی که چگونه مانند یک اکوتوریست واقعی، دلسوز طبیعت باشی و میراث‌داری مسئولیت‌پذیر برای نسل بعد. یا از سوی دیگر میزبانی داشته باشی که میزبانی را با استانداردهای امروزِ سفر بشناسد.


این‌ همان چیزی‌ست که جاباما تلاش می‌کند به آن برسد. یک بسترسازی صحیح برای توسعه سفر در نقطه‌ نقطه ایران و فراهم کردن شرایطی که میزبان بودن سهم همه باشد و میهمانِ آگاه بودن خصلت همه.


بازی برد-برد یعنی یک تجربه خاص از سفر حتی با هزینه مناسب‌تر برای مهمان، یک تجربه شیرین از میزبانی در کنار کسب درآمد برای میزبان.


حالا جاباما در میانه این راه یکی را یافته است که دغدغه مشترکی دارد و مدت‌هاست برای رسیدن‌ به آن تلاش کرده. یکی مثل خودش، مثل دهگردی.  





قصه دهگردی از کجا شروع شد؟


سال ۹۴ بود که سه جوان بیست و چندساله‌ی عاشق سفر‌ در استان گلستان تصمیم گرفتند تا از یک طبیعت‌گرد فعال تبدیل شوند به یک طبیعت‌گرد تاثیرگذار.


تصمیم ‌گرفتند راهی را آغاز کنند که انتهای آن می‌رسد به اشتغال‌زایی در مناطق روستایی و خلق ارزش و ثروت برای مردم محلی. کاری کنند که طبیعت بکر را به گردشگر نشان دهند و او را به بازدید از آن ترغیب کنند تا طعم ملس بومگردی را بچشد اما مسئولانه، نه مخرب.


درکنارش هم میزبان را آموزش دهند و کمک کنند تا خانه یا کلبه‌اش را برای پذیرایی از مهمان تجهیز کند و از این طریق درآمدزایی داشته باشد.


از اینجا بود که دهگردی متولد شد. در ابتدا و تا سال ۹۶، تیم دهگردی بدون هیچ‌گونه درآمدزایی، برای رشد بومگردی در سه استان گلستان، گیلان و مازندران فعالیت کردند و در سال ۹۷ با راه‌اندازی وب‌سایت رزرو اقامتگاه، به صورت تخصصی‌تر این حرفه را در پیش گرفتند.


امروز دهگردی با یک تیم ۸ نفره و پوشش گسترده‌تر در کل ایران، بیش از ۶۰۰ اقامتگاه بومگردی با میزبان‌های متعهد و مسئول دارد و برای سرعت بخشیدن به هدفی که انگیزه شروع راهشان بود با جاباما همراه شدند تا بومگردی حقیقی را توسعه دهند.


چرخ را از اول اختراع نکردیم


هدف  جاباما و دهگردی، گسترش سفر در مناطق بکرتر و کمک به چرخه اقتصادی مردمان بومی این مناطق از طریق گردشگری‌ست. تا امروز هرکدام از ما مسیری طولانی را برای دستیابی به این هدف طی کرده‌ایم و سنگ‌های بزرگی را از سر راه برداشته‌ایم. حال این رویکرد مشترک نقطه تلاقی ما شد، تا در کنار هم برای چشم‌انداز مشترکمان تلاش کنیم.


ادغام شدیم تا چرخ را از اول اختراع نکرده باشیم و درعوض آن را تقویت کنیم تا درکنار هم سریع‌‎تر و با کیفیت‌تر به مقصد برسیم.


حرف آخر


 بقای افراد زیادی در دور و نزدیک ایران گره خورده به بقای گردشگری و چشم امیدشان به گردشگری‌ست که برای چند روز مهمان خانه‌ آن‌ها شود، از صنایع دستی‌شان سوغات برد، با لباس‌های محلی‌شان عکس یادگاری بیاندازد بروند و چرخه زندگی را در شهر و روستای آن‌ها زنده نگهدارد.


امیدواریم، ادغام جاباما و دهگردی یک نیروی محرکه باشد برای حفظ این چرخه در مناطق کم‌بهره، توسعه گردشگری پایدار و گسترش بومگردی حقیقی.